دست خدا معجزه ای از دلگرمی به گونه ی اشکبار چشمان آسمان شد
و طلوع رنگین کمانی از محبت
طبیعتی از صبر را به لبخند صورت هوا نشاند

پ.ن : اینو منو علی کوچیکه با هم نوشتیم .
و باز بــــــــــــــــاران .....
ولی از آن همه ،من اینجا به حرارت نور دلخوشم !
و به رسوایی قطراتی که به زمین نیامدند تا هفت قلم در مقابل آسمان خودنماییشان را رنگین کمان کنند ، ناخوش!
باران که باشی زلالیت در رگهای زمین رود می شود ...
و آفتاب قرن هاست بی اعتنا به وسوسه رنگین قطره ها
بی دریغ ،
همه وجودش را به درخشش صادقانه رود می بخشد .