دیشب تو جاده بودم  هوا یکمی سرد بود خیلی خسته بودم داشتم میرفتیم سر یه برنامه ی خیلی فوری باید میرفتیم ضبط که امروز تا شب تدوین بزنم و تحویلش بدم

از سر کار می اومدم و هلاک بودم

به آسمون نگاه کردم ، ابرا تکه تکه شده بودن ...اطراف ماه  انگار که همه طوافش میکردن

همین موقع ها بود که منم صدای ماهم رو از توی دلم شنیدم انگار که پچ پچ میکرد ...حس خوبی بود

الان هم که بعد مدت هاا هوس کردم بیام توی وبلاگ بنویسم و آهنگ ماه من مرتضی پاشایی رو گوش میدم

 

منم اینجا رو زمین تو تو سقف آسمون

نرو پشت ابر غم یکمی پیشم بمون

آخه تو ماه منی

ولی پنهونی ازم

میدونم یه دونه ای

تو چی میدونی ازم

 

 

ماه من

شهادت ابرها کافیست برای عاشقی

و از همین فاصله هم صدایت

مثل اولین تلاش پروانه شدنمان شنیدنیست

 

که ژول ،عاطفه

 

 

 

 

 

 

نوشته شده توسط .»»---(¯`عاطفـــه ´¯)----» در دوشنبه سوم اسفند ۱۳۹۴ |