عمر من فقط دو روزه
من همش تو فکر مستی
نکنه که تو بری و
بگذره دو روز هستی
اما بی بال پرم من
نمی دونم که کی هستم
می دونم که جون می گیرم
اگه بشکن
طلسمم
چشم من عادت نداره که بریزه اشک شوقی
همیشه بارونی بوده از غم دوری و دوری
فاصله بهونه کرده تا برای تو بخونم
سفر تو خیلی وقته
که منو بی خونه کرده
هرچی داشتم و می کاشتم
واسه تو جوونه کرده
اما این فاصله ها رو
دل تو بهونه کرده
تا اینجای شعر اگه اول هر قسمت را کنار هم بگذاری نام زیبایت (ع ا ط ف ه ) تکمیل می شود از اینجا به بعد...




غروبا رفتن و رفتن
اما هرگز بر نگشتی
شعرامو خوندم و خوندم
اما هیچ وقت نشنیدی
نفسام مردن و مردن
قلبم و زندونی کردی
من برای تو می خونم تا اگه خواستی بمونی
من برای تو می مونم تااگه خواستی بمونی